یه داستان خوشگل!
شخصی از خدا پرسید:خوشبختی را کجا می توان یافت؟
خدا فرمود:آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.
او با خود فکر کرد و گفت:اگر خانه ای بزرگ داشتم،بی گمان خوشبخت بودم.
خداوند به او خانه ای بزرگ عنایت فرمود.
دوباره به او گفت:اگر پول فراوان داشتم،یقینا خوشبخت ترین مردم بودم.
خدا به او پول فراوان عطا کرد.
...اگر...اگر...و اگر...
اینک همه چیز داشت،اما هنوز خوشبخت نبود!
از خداوند پرسید:حالا همه چیز دارم،اما باز هم خوشبختی را نیافتم.
خداوند فرمود:باز هم بخواه!
او گفت:چه بخواهم؟هر آنچه را هست،دارم.
خداوند فرمود:بخواه که دوست بداری؛ بخواه که به دیگران کمک کنی و هر چه را داری با مردم قسمت کنی.
و او دوست داشت و کمک کرد در کمال تعجب دید،لبخندی که بر لب ها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بشد.رو به آسمان کرد و گفت:
"خدایا!خوشبختی اینجاست.در نگاه و لبخند دیگران."
معجزه این است که هر چه داشته هایت را
بیشتر با دیگران سهیم شوی،دارا تر می شوی.
لؤنارد نیموی
سلام من سما هستم.من این وبلاگ رو فقط برای خنده ساختم.میتونید عکسایی از هنر پیشه ها و... البته صورت های ترول رو ببینید.